دست نوشته های یک قاضی

رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با کمال شهامت و بدون ترس و بیم در مقابل ظالم بایستد و حق خود را مطالبه کند.

دست نوشته های یک قاضی

رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با کمال شهامت و بدون ترس و بیم در مقابل ظالم بایستد و حق خود را مطالبه کند.

نگرشی به تعریف مدیریت و حواشی آن

مدیران از قدرت ، نفوذ و توانایی لازم برای حرکت دادن جامعه برخوردارند.جامعه ایی که مدیریت کارآمدتری دارد، درجه ی بالاتری از استحکام را تجربه می کند . نقش این مدیریت تسهیل امور و توانمند سازی جامعه است . مدیریت کار آمدتر به معنای ظرفیت اجتماعی یا سازمانی بیشتر است . فقدان مدیریت مناسب ، نمودی از ضعف جامعه یا سازمان است . امـــــــا ........

بعضی ها در محیط کار مدیرند و بعضی ها در خانه ، بعضی ها میز مدیریتی دارند و بعضی ها جایگاه آنرا ، بعضی ها مدیرند و بعضی ها مدبر ، بعضی ها پیپ مدیریتی دارند و بعضی ها تیپ آن ، بعضی ها مدیرند و منشی دارند و بعضی ها تنها مدیرند و در اصل تنها منشی اند . بعضی ها مدیرند و ماشین مدیران را دارند و بعضی ها در اصل تنها ماشین اند و ماشین مدیران را می رانند . بعضی ها رنگ مدیریت دارند و بعضی ها علم آن ، بعضی ها خــدادادی مدیـرند و بعضی ها اکتسابی و انتسابی ( یعنی تنها به واسطه ی پدرشان یا بستگانشان ) . بعضی ها حکم مدیریتشان از جنس کاغذ و امضای مـافـوق است و بعضی ها از جنس عمل و کارکرد و تجربه ی شان . بعضی ها در گزارش ماهانه ی تنظیم شده توسط خود ، مدیر موفق اند و بعضی ها در عملکرد تنظیم شده مافوق و زیر دستان خود . بعضی ها تنها مدیرند و بس ، و بعضی ها مدیرند و یک دنیا ارزش . بعضی ها امضایشان چند روزی اعتبار دارد و بعضی ها عملکردشان یک عمر . بعضی ها یاد خود را با خود می برند و بعضی ها خود می روند و اما یاد و نامشان می ماند . بعضی ها عشق مدیریت دارند و بعضی ها مدیر عاشق اند . بعضی ها بر نام سازمان مدیریت می کنند و بعضی ها بر قلب کارکنان سازمان . بعضی ها مدرک مدیریت دارند و بعضی ها درک مدیریت ، براستی که در این جهان با دستاوردهای گوناگون بشری ، دست یافتن به یک بینش صحیح از مدیریت ، در میان گرایشها و سلیقه های مختلف آسان نیست . مدیریت علم است یا هنر ؟ یا آمیزه ایی از هر دو ؟ آیا مدیر برای رسیدن به یک هدف مشخص ، به کارآیی و توانایی های افراد سازمان یا مجموعه خود ، نیاز دارد ،یا بی نیاز از ماهیت « توانایی » دیگر افراد سازمان است . و موفقیت در پیشبرد امورات سازمان را صرفاًً در صدور یک دستورالعمل یا اطاعت محض و بی چون و چرای افراد آن سازمان می داند . مگر نه اینکه « مدیر » در هر روز و هر ساعت از کار خود ، با آدمها سرو کار دارد ، آدمهایی که هر یک در حالات روحی و حتی وضع جسمانی متفاوتی هستند ، اگر مدیران با اوضاع و احوال ثابت و جامد ، مانند مهره های شطرنج یا پیچ و مهره ماشین سرو کار داشتند ، اعمال مدیریت چقدر آسان بود ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد